
یک روزی می آید
5 بازدید
داستا سه تار
6 بازدید
دنیای تو
9 بازدید
دکلمه تنهایی
12 بازدید
داستان فرشته زندگی
9 بازدید
داستان وسواس
10 بازدید
دکلمه خواهر
7818 بازدید
پادکست حقوقی قانون به زبان ساده
1688 بازدید
موسیقی بیکلام no one care
1190 بازدید
داستان شیخ صنعان و دختر ترسا
1152 بازدید
داستان صوتی کوتاه لبخند
1116 بازدید
پادکست اساطیر یونان (قسمت اول)
1011 بازدید
داستان زلیخا
30 بازدید
داستان شهرک دهکده
359 بازدید
میز چوبی
493 بازدید
داستان کوتاه رقص
361 بازدید
خانه قدیمی
26 بازدید
داستان یلدا آن قدیم ها
206 بازدیدداستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
دانلود داستان شکوفه های درخت پرتقال با صدای رادیونگار

radio Negar - داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
رادیونگار - داستان شکوفه های درخت پرتقال
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
تابستان داشت تمام میشد مرد چاق بود نه خیلی چاق فقط کمی عرق هم کرده بود
قطره های درشت عرق روی تمام تنش نشسته بود خیس از عرق بود زن بافتنی میبافت
نخ کاموایش آبی بود، آبی تیره. همچنان که میبافت چیزی زیر لب میخواند، انگار یک ترانه
پنجره باز بود یک درخت پرتقال پشت پنجره کاشته بودند که سایه اش می افتاد توی اتاق.
زن چقدر آرام بود. مرد باید میرفت همین کار را هم کرد.
زن اگر برمی خواست میتوانست ببیند که دریا آرام است.
پاییز تازه شروع شده بود مرد جوان بود جوانتر از زن نه خیلی اما جوانتر.
روبه پنجره داشت با چشم هایی کاملا باز به درخت پرتقال نگاه میکرد.
زن بافتنی میبافت نخ کاموایش آبی بود آبی تیره.
یک گنجشک خاکستری روی شاخه درخت پرتقال نشست نم باران بال هایش را تر کرده بود.
مه ای که همه جا را گرفته بود کم کم از پنجره باز داخل میشد.
موهای بلند و طلایی زن روی زمین پخش شده بود زن انگار آواز میخواند خیلی آرامو زیر لب.
کار مرد که تمام شد آمد و کنار زن نشست زن همچنان بافتنی اش را میبافت و زمزمه میکرد.
مرد کمی به آوای زن گوش داد اما نتوانست کلمات آوازش را تشخیص دهد…
برای شنیدن داستان شرق بنفشه کلیک کنید
Download Box | جعبه دانلود
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال