دکلمه ی خواهر
284 بازدیدیک روزی می آید
277 بازدیدسه تار
264 بازدیددنیای تو
275 بازدیددکلمه تنهایی
282 بازدیدداستان فرشته زندگی
264 بازدیددکلمه خواهر
8274 بازدیدپادکست حقوقی قانون به زبان ساده
1827 بازدیدموسیقی بیکلام no one care
1451 بازدیدداستان شیخ صنعان و دختر ترسا
1446 بازدیدپادکست اساطیر یونان (قسمت اول)
1282 بازدیدداستان صوتی کوتاه لبخند
1262 بازدیدداستان سرخوردگی بزرگ
551 بازدیدداستان ترازو
215 بازدیدداستان واقعیت
674 بازدیدداستان ناگفته ها
855 بازدیدداستان عشق اول
240 بازدیدپاییز از زوال تا زایش
475 بازدیدداستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
دانلود داستان شکوفه های درخت پرتقال با صدای رادیونگار
radio Negar - داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
رادیونگار - داستان شکوفه های درخت پرتقال
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال
تابستان داشت تمام میشد مرد چاق بود نه خیلی چاق فقط کمی عرق هم کرده بود
قطره های درشت عرق روی تمام تنش نشسته بود خیس از عرق بود زن بافتنی میبافت
نخ کاموایش آبی بود، آبی تیره. همچنان که میبافت چیزی زیر لب میخواند، انگار یک ترانه
پنجره باز بود یک درخت پرتقال پشت پنجره کاشته بودند که سایه اش می افتاد توی اتاق.
زن چقدر آرام بود. مرد باید میرفت همین کار را هم کرد.
زن اگر برمی خواست میتوانست ببیند که دریا آرام است.
پاییز تازه شروع شده بود مرد جوان بود جوانتر از زن نه خیلی اما جوانتر.
روبه پنجره داشت با چشم هایی کاملا باز به درخت پرتقال نگاه میکرد.
زن بافتنی میبافت نخ کاموایش آبی بود آبی تیره.
یک گنجشک خاکستری روی شاخه درخت پرتقال نشست نم باران بال هایش را تر کرده بود.
مه ای که همه جا را گرفته بود کم کم از پنجره باز داخل میشد.
موهای بلند و طلایی زن روی زمین پخش شده بود زن انگار آواز میخواند خیلی آرامو زیر لب.
کار مرد که تمام شد آمد و کنار زن نشست زن همچنان بافتنی اش را میبافت و زمزمه میکرد.
مرد کمی به آوای زن گوش داد اما نتوانست کلمات آوازش را تشخیص دهد…
برای شنیدن داستان شرق بنفشه کلیک کنید
Download Box | جعبه دانلود
داستان کوتاه شکوفه های درخت پرتقال