داستان تهدید سرگروهبان

داستان تهدید سرگروهبان درمورد یک آسایشگاه سربازی و یک سرگروهبان بداخلاق است .

سرگروهبانی که ابهت و غرور خاصی دارد و با بداخلاقی و تهدید آسایشگاه را مدیریت میکند

اما در یک روز سرد زمستانی اتفاقی عجیب رخ میدهد.

در این داستان کوتاه میشنویم:

برش هایی از داستان

سرگروهبان به گونه ای زجر آور سخت گیر و مقرراتی بود.

در به در به دنبال بهانه میگشت تا سر سربازها فریاد بزنه و اونها رو تهدید بکنه.

قیافه ای خشن و درهم داشت . دائما داد میزد و فوش میداد.

یکی از خصوصیات  بارز سرگروهبان رو میشه پایبندی اون نسبت به

اجرای تهدید هایش  دونست! همه میدونستن قوانینش رو تحت هیچ شرایطی نقض

نمیکنه…

سرگروهبان ادعا میکرد که تو زرنگی همتا نداره!

یه روز سرد زمستون ناگهان گروهبان سرزده وارد اسایشگاه شد و…

صدای خشن سرگروهبان تو گوشم میپیچید! اما انگار پاهام خواب رفته بود…

به قلم احمد عرب لو
با روایت امیر مسعود عابدینی

نظرات و پیشنهاداتتون رو درمورد داستان تهدید سرگروهبان برامون در بخش ارسال نظر بنویسید.

رادیو نگار | رسانه جامع پادکست ، داستان صوتی ، دکلمه ، نمایشنامه و…

با رادیو نگار ببین بشنو زندگی کن.

دانلود اپلیکیشن رادیو نگار

دکلمه های اختصاصی

با ما دکلمه و صدای خود را به اشتراک بگذارید.