
دکلمه ی خواهر
146 بازدید
یک روزی می آید
169 بازدید
سه تار
167 بازدید
دنیای تو
165 بازدید
دکلمه تنهایی
168 بازدید
داستان فرشته زندگی
155 بازدید
دکلمه خواهر
8127 بازدید
پادکست حقوقی قانون به زبان ساده
1773 بازدید
موسیقی بیکلام no one care
1349 بازدید
داستان شیخ صنعان و دختر ترسا
1331 بازدید
داستان صوتی کوتاه لبخند
1205 بازدید
پادکست اساطیر یونان (قسمت اول)
1191 بازدید
دکلمه اگر نبودم
157 بازدید
یک روزی می آید
169 بازدید
بهانه های زندگی
723 بازدید
میز چوبی
595 بازدید
دکلمه درون من
145 بازدید
قصه زمستان
257 بازدیدقصه زمستان
دانلود قصه زمستون با صدای هومن توجهی

homan tavajohi - ghese zemston
هومن توجهی - قصه زمستون
قصه زمستان
قصه زمستان
روح سپیدش را پشت چهرهی خشنش نمیدیدند و
این بینهایت اندوهگینش کرده بود
ذاتش با سوز و سرما عجین بود پس آغوشش را نمیخواستند.
نگاهشان را از چشمانش مخفی میکردند تا مبادا غرق در ابهتش شوند.
چند روزی مانده به آغاز حرکت، دختر بزرگش رخصت حضور خواست تا
همراه پدر باشد و به همگان بفهماند روی واقعی پدرش چگونه است.
پدر در کشاکش تصمیم دختر، مادرش را دید که گیسوان سفیدش را بافته
و پیراهنی سپید با گلهای برفی آبی روشن پوشیده است.
او هم میخواست همراه پسر و نوه اش باشد.
تصمیم جدید و سختی بود اما از غم مهجور ماندن از مردمی که
دوستشان داشت، بهتر بود.
پدر، رخت پادشاهی را پوشید.
کلید دروازهی سرزمینش را برداشت. نامطمئن اما آرام، دروازه های بزرگ را باز کرد.
سلطنت زمستان شروع شد.
دختر بزرگش یلدا، پیراهنی بلند به رنگِ خونِ دانه هایِ انار پوشیده
و تاجی از برگ های سبز سرو بر سر داشت که با نگین های سفید تزیین شده بود.
یلدا جشن را شروع کرد. در کوچه ها میچرخید و میرقصید و آواز میخواند.
مژده ای دل که زمستان آمد
ناز برف و حسن سرما آمد
زمستان که به نام گل یخ
عطر شادی به دل و جان آمد
یلدا پیشاپیش پدر پیش میآمد و لبخند پدر بدرقه اش میکرد.
مردم باور نمیکردند زمستان، دختر هم داشته باشد
چه رسد به اینکه بخواند و برقصد.
ننه سرما بعد از زمستان میرفت و برف های دامنش را
در همه جای شهر میریخت.
شهر سفید پوش شد.
یلدا بلند بلند میخندید.
ننه سرما با نهایت سلیقه شهر را با دانه های برف تزیین میکرد.
مردم به وجد آمدند.
لباس های گرم پوشیدند و پایکوبان به خیابان ها ریختند.
با یلدا جشن گرفتند.
با برف های ننه سرما بازی کردند
و پادشاه این فصل را در آغوش گرفتند و سلطنش را تبریک گفتند.
همه میخندیدند اما در آن بین، شوق نغمهی خندهی زمستان از همه بلندتر بود.
نویسنده: محدثه محبوبی
سنتور: حمید زیودار
تنظیم: سیاوش رنجبر
Download Box | جعبه دانلود
ghese zemston
لینک کوتاه هومن توجهی قصه زمستون
اشتراک هومن توجهی قصه زمستون در شبکه های اجتماعی
کد پخش آنلاین هومن توجهی قصه زمستون در سایت و وبلاگ شما
آخرین آثار هومن توجهی
